دوست شو و خیانت کن: نگاهی به زندگی زنی که به عنوان مامور مخفی پلیس کار می کرد

او وقتی که فقط ۲۱ سال سن داشت کار به عنوان یک مامور مخفی پلیس را شروع کرد و تنها مامور زن در گروه خود بود. چیزی نگذشت که به یکی از ماموران نیوساوت ولز تبدیل شد که تقاضای زیادی برای فعالیت وی وجود داشت. این شغلی بود که شامل ارتباط با تبهکاران خطرناک بود.

برنامه Insight‌ اس بی اس در یک قسمت تحت عنوان Life Undercover‌ به زندگی جنیفر* و برخی دیگر از ماموران مخفی سابق استرالیا و دو راهی های اخلاقی که با آنها روبرو بوده اند پرداخته است.

این برنامه ساعت ۸:۳۰ شب گذشته از SBS‌ پخش شد. شما همچنین می توانید این برنامه را در SBS On Demand‌ تماشا کنید.

جنیفر همیشه دوست داشت یک مامور پلیس شود ولی نمی دانست که اطلاعاتی که در مورد گاوها، پرده ها و طالع بینی دارد می تواند روزی به وی کمک کند تا در سندیکاهای تبهکاری نفوذ کند و به یکی از ماموران پلیس نیوساوت ولز تبدیل شود که بیشترین تقاضا برای فعالیت وی وجود دارد.

وی در سن ۲۱ سالگی کار خود را به عنوان یک مامور مخفی پلیس شروع کرد و تنها زن در گروه خود بود. کار وی شامل ارتباط برقرار کردن با تبهکاران و قاچاقچیان خطرناک بود. هدفش این بود: دوست شو و بعد دستگیرشان کن.

*Jennifer pictured in her days as a police officer and undercover agent. Source: Supplied

جنیفر می گوید در مقایسه با همکاران مردش رویکرد شخصی تری در مورد کارش اتخاذ کرده بود و وقت بیشتری را صرف شناختن اهدافش می کرد.

جنیفر به Insight‌ گفت: «من واقعا سعی می کردم اهدافم و خانواده هایشان را بشناسم و با آنها یک رابطه تشکیل می دادم.»

وی می گوید: «من به خانه های آنها دعوت می شدم. به مراسم مختلف از جمله جشن تولد فرزندانشان.»

جنیفر برای این که اعتماد آنها را جلب کند با آنها در مورد موضوعات پیش پا افتاده و مبهم صحبت می کرد.

وی می گوید: «من می توانستم در مورد گاوها صحبت کنم. من به گاوها علاقه داشتم. همین طور به طالع بینی.»

جنیفر می گوید: «چون من یک زن بودم، اهداف من سوالاتی مثل این می پرسیدند که نظرت در مورد رنگ این پرده ها چیست؟»

وی می گوید: «و با توجه به این که یک زن بودم این برای من کار سختی نبود که از آنها بپرسم خانه آنها چند اتاق خواب دارد، که این جمع آوری اطلاعات برای بازداشت آنها بود. من دنبال پیدا کردن دستشویی ها بودم، یعنی جایی که ممکن است آنها بخواهند برای دور ریختن مواد مخدر از آن استفاده کنند.»

اما چیزی که به عنوان فریب تبهکاران برای جلب اعتماد آنها شروع می شد گاهی اوقات منجر به «دوستی های عمیق» و احساس همدردی با اهدافش می شد.

وی می گوید: «به یاد دارم هنگامی که دچار نوعی تضاد شده بودم و احساس می کردم این افراد را دوست دارم و با آنها وارد رابطه دوستی شده ام با رییسم صحبت کردم. من می دانستم که کار من فریب دادن آنها است تا آنها دستگیر شوند.»

جنیفر می گوید رییسش به او گفته بود: «تو باید انتخاب کنی می خواهی در کدام طرف حصار باشی.»

برای مدت ۱۳ سال جنیفر یکی از ماموران مخفی پلیس بود ولی ماهیت کارش تاثیر روانی شدیدی روی زندگی او داشت و او بعدا دچار اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) تشخیص داده شد.

*نام تغییر پیدا کرده است تا از هویت منبع محافظت شود.