در کودکی، رابی همیشه از تنهایی لذت میبرد.
او میگوید: «یادم میآید که مادرم میگفت که من ساعتها به تنهایی با عروسکهایم بازی میکردم.»
در بزرگسالی، پس از قطع یک رابطه طولانیمدت، شروع به احساس تنهایی کرد.
«من دنبال همان 'نیمه گمشده' خودم بودم. کاملاً ناامید، سرخورده و بسیار افسرده شدم.»
بيشتر بخوانيد

چگونه علایم اولیه مشکلات سلامت روانی را تشخیص بدهیم؟
سپس رابی مبتلا به اختلال سوگ پیشاپیش (anticipatory grief) تشخیص داده شد. او به رواندرمانی رو آورد و شروع به مدیتیشن/مراقبه کرد تا احساس تنهایی را از خود دور کند.
رابی میگوید: «مهمترین چیزی که انجام دادم، شروع مدیتیشن بود.»
«زمانی که مهارتهای لازم را آموختم و یاد گرفتم که خودم را دوست داشته باشم و قادر بودم به آیینه نگاه کنم و بگویم، رابی، من تو را با تمام عیب و ایرادهایم دوست دارم'، آنگاه نیازی که برای یافتن یک شریک زندگی دوستداشتنی احساس میکردم، برطرف شد.»
تنهایی در آسترالیا
بر تعداد آسترالیاییهایی که در کنج تنهایی زندگی میکنند، روزبهروز افزوده میشود. در سال ۲۰۲۱، از هر چهار خانه، یک خانه دارای یک ساکن تنها بود و پیشبینی میشود این رقم پیوسته در حال افزایش است.
میشل لیم، روانشناس بالینی، میگوید که انبوهی از آسترالیاییها تنها هستند.
او میگوید: «ما میدانیم که قبل از همهگیری کووید-۱۹، از هر چهار آسترالیایی یک نفر سطوح مشکلساز تنهایی را گزارش میکرد. پس از کووید، این تخمینها کمی بالاتر هستند، پس چیزی بین یک از دو تا یک از سه آسترالیایی است.»

رابی در مراسم ازدواج با خودش
او میگوید: «در این مراسم یافتن خودم را جشن گرفتم. من واقعاً خیلی خوشحال و راضی هستم.»
سولوگامی (Sologomy) یا عمل ازدواج با خود، از نظر قانونی الزامآور نیست، بلکه یک عمل نمادین است و رابی میگوید که با این کار «عهد به مراقبت از خود و شاد بودن بستم».
فرهنگها و تنهایی
میشل لیم میگوید که احتمال احساس تنهایی در افراد متعلق به فرهنگهای دیگر بیشتر است، حتا اگر افرادی در اطراف آنها باشند که به عین زبان صحبت میکنند.
او میگوید: «تفاوتهای فرهنگی وجود دارند و شما سعی میکنید که با آنها کنار بیایید. این خودش یک چالش اجتماعی است.»
او میگوید، در برخی از فرهنگها ننگ و عاری نسبت کمک جستن در زمینه سلامت روان وجود دارد که افراد را از دسترسی به کمک باز میدارد.
او میافزاید: «بنا به دلایلی، نوعی سوءتفاهم فرهنگی وجود دارد و از لنزی به آن دیده میشود که ما اجازه نداریم تنها باشیم.»
لیهان که در یکسالگی با والدین خود از چین به آسترالیا مهاجرت کرد، در برقراری ارتباط با دیگران مشکل داشت.
لیهان به اسبیاس انسایت میگوید: «همیشه احساس میکردم که فرد عجیب و غریب به نظر میرسم. من همچنین به عنوان تنها فرد آسیاییتبار در آنجا دیده میشدم.»

لیهان میگوید پدر و مادرش فکر میکردند سلامت روان یک جوک است. Source: Supplied
او گفت: «به نقطهای رسیدم که دیگر نمیتوانستم به تنهایی از پس آن برآیم.»
در همین پایینترین نقطه بود که لیهان بالاخره به جستوجوی کمک برآمد و مبتلا به اضطراب اجتماعی، بیشفعالی (ADHD) و اوتیسم تشخیص شد.
او با اشاره به تبار چینایی خود میگوید که به دلیل ننگ و عار نخواسته بود از کسی کمک بخواهد.
او میگوید: «والدینم... آموزش زیادی درباره سلامت روان ندیده بودند. آنها ابتدا آن را یک جوک فکر میکردند.»
دریافت کمک مناسب
به گفته خانم لیم، دریافت کمک برای تنهایی قبل از بدتر شدن اوضاع بسیار مهم است.
او میگوید: «ما باید نحوه صحبت کردن خود در مورد تنهایی را تغییر دهیم تا مردم بتوانند واقعاً زودتر کمک بگیرند.»
«زمانی که زودتر کمک نمیگیریم، دچار مشکل میشویم.»
لیهان پس از تشخیص بیماریاش تصمیم به درمان آن گرفت و این کمک کرد اعتمادبهنفس لازم را برای کنترل زندگی خودش پیدا کند، رشتهای را انتخاب کند که به آن علاقه دارد و به سرگرمیهایی بپردازد که در آن فرصت برای ایجاد روابط معنادار وجود دارد.
او همچنین با والدین خود کار میکند تا برخی از آن سوءتفاهمهای فرهنگی را از بین ببرند.
«این چیزی است که من قطعاً مجبور بودم در طول زمان روی آن کار کنم تا آنها را بفهمانم. حالا به نقطهای رسیدهایم که آنها پذیرفتهاند که بلی، سلامت روان واقعی است.»